سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمـــــعه گل صمیم www.eshkashem.com

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ای زنده گی برایم فرصت بده تاناله های جان سوزی قلبم رابرای گلبرگ

خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کم کم کن که  بتوانم پنچره ی دلم راروبه حقیقت بگشایم...

خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکهدیری است دراین ق فس زندانی است، دراسمان آبی عشق

توپروازدهم.

خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگهدارم .....

خدایا...توخود می دانی که بدترین دردبرای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن  ورهاشدن

 درگرداب فراموشی وسردرگمی

 است...پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم تابتوانم روزبه

 روزبه تو که سر چشمه تمام

 حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر شوم.... 

خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم:

خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم...

خدایا،شرمنده ام اززیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام.

خدایا از قدر نشناسی خودم ، ازاین که هرروباعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم.

خدایا چه بگویم ازکدامین گناهم نزد توطلب عفوکنم.خدایابه کدامین گناه اشک شرم ازدیده جاری

سازم.هروقت که خواستم زبان به حمد وثنایت بگشایم.اشک در دیدگانم جمع شدوبغض شرم

 وپشیمانی ازگناهان دیگرمجال

 سخن گفتنم نداد.

خدایا ،مرا ازاین منجلابی که درآن گرفتارشده ام نجاتم ده.به این پرنده ی اسیر پروبالی ده تا خودش

  راازاین قفس رهایی بخشد

 وطعم آزادی ورهایی را تجربه کند .

خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظه آنچه باشم که تومی

 خواهی

خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم وزبان به حمدوثنایت بگشایم درحالی که

 خودازکرده خویش آگاهم .

چگونه می توانم دوستارتوباشم درحالی که برعهد وپیمانی که باتو بسته ام وفادارنبوده ام.

چگونه می توانم طلب عفو وبخشش کنم درحالی هنوزشعله های عصیان دردرونم فروزان است.

بارلاها،چگونه می توانم روی بهتوبه آورم درحالی که اسیرهواهای نفسانی خویشم. 

بارلاها،توازعلاقه ی من نسبت به خودات آگاهی ومی دانی که چقدرمشتاق رسیدن توام ولی هروقت

  که تصمیم گرفتم که به

 سوی توبیایم گناه به سراغم آمدومراازتو دورساخت.

همیشه آرزویم این بوده است که حتی برای یک روزکه شده آنچه باشم که تو می خواهی وآنچه کنم

که تو می پسندی ولی افسوس این نفس سرکش تا کنون مجال برآورده شدن این آرزورابه من نداده است.

بارلاها، می ترسم، ازخویش وازاین سرنوشتی درانتظارمن است می ترسم.ازاین بیابان وشوره

 زاری که درپیش روی من است

 می ترسم.می ترسم که مرگ به سراغم بیا یدآرزوی رسیدن به تورااین باراوارمن بستاند.

پس ای پروردگاربی همتا  به لطف وکرم خویش مراازمرداب رهایی ده وتوانی ده خویشتن را

از هرچه بدی است پاک کنم.

خدایا به من فرصتی ده تاعاشق بودن

مدیر تصویر

 جمعه گل صمیم

 

عزیزان

ودرستاران

وبلاگ فارسی جمعه گل صمیم

میتوانید اشعارعاشقانه؛داستانهای دردناک

وسایرمطلب خویشراازآدرس های ذیل بدست آروید؟

-1جمعه گل صمیم

2-جمعه گل خوشپاکی

3-وبلاگ فارسی اشکاشم

4-اشعارعاشقانه صمیم

5-دیاری زیبای من

6-داستان جدای

7-وشام تلخ آخیرین نوشته های صمیم است.

شماره تماس:0799865990

0788322600

 

0797170008

facebook:jumagulsamem@yahoo.com

Email:samem.6060@yahoo.com

Email:samem.7070@gmail.com


تو کى در وجود آمدى که ورودت را و زمان آمدنت را جشن بگیرند؟خورشید

مانده‏اند عالمیان و آدمیان که کدامین لحظه را، لحظه ولادت تو بشمارند؟

 

کدامین روز را، روز تولد تو نام بگذارند؟

 

تو کى در وجود آمدى که ورودت را و زمان آمدنت را جشن بگیرند؟

 

خورشید و ماه و ستارگان تا بدانجا که حافظه‏شان یارى مى‏کند به تو سلام مى‏گفته‏اند.

 

نرگس‎ها اولین رکوع حیات را بر آستان تو کرده‏اند.

 

موج‎ها از ازل سر بر ساحل رسالت تو مى‏ساییده‏اند.

 

سرسخت‎ترین و بى محاباترین لاله‏ها و آلاله‏ها در بى انتهاترین دشت‎ها، نام تو را هر پگاه فریاد

 

مى‏کرده‏اند.

 

پیغمبران و رسولان همه در کلاس تو درس رسالت مى‏خوانده‏اند.

 

سرو و صنوبران مدام راستاى قامت تو را تداعى مى‏کرده‏اند.

 

بلبلان و قناریان هر چه یاد دارند، همیشه مدح تو مى‏گفته‏اند.

 

گل‎هاى محمدى همه با نام تو پر مى‏گشوده‏اند.

 

قطرات باران، اندیشه حیات را وام از تو مى‏گرفته‏اند.

 

بنفشه‏هاى جان باخته و دل افروخته همیشه در صفحه سینه سوخته خویش تصویر روشنى از تو

 

مى‏یافته‏اند.

 

در حافظه جویبارها، جز تکرار نام تو هیچ نیست.

 

شبنم‏ها هر چه به خاطر دارند بر تو درود مى‏فرستاده‏اند.

 

پیش از تو را، کسى به یاد ندارد.

 

بارى، مانده‏اند عالمیان و آدمیان که کدامین لحظه را لحظه ولادت تو بشمارند.

 

موجودات هر چه به گذشته‏ها مى‏نگرند، هر چه در خورجین سوابق خویش جستجو مى‏کنند، هر

 

 چه زمین ماضى را مى‏کاوند، هر چه نگاه در زوایاى حافظه مى‏گردانند، جز تو هیچ نمى‏بینند.

 

راهى باید جست براى سخن گفتن از ولادت تو.

 

آنسان که عرشیان لب به شکوه نگشایند و مقربان گره گلایه بر ابرو نیفکنند.

 

بدانگونه از تولد تو سخن باید گفت که هستى برنیاشوبد و حیات بى‎قرارى نکند.

 

چه، هیچ رشحه‏اى از حیات، تو را پیش از خویش نیافته است.

 

و چگونه بیابد که حیات از نور تو در وجود آمده است.

 

هستى، طفیل آمدن توست.

 

چنین نبود که خداوند تو را براى هستى خلق کند.

 

هستى به افتخار تو آمد.

 

تو براى عالم نیامدى، عالم براى تو آمد.

 

مگر نه خداوند، تو را پیش از همه، از نور خویش آفرید و جهان از کرشمه چشم تو موجود شد؟

 

مگر نه افلاک در التهاب غمزه نگاه تو پدید آمد؟

 

مگر نه تو مقصود بودى و ماسوا به تبع ؟

 

آن گنج مخفى که خداوند بود و دوست داشت که یافته شود مگر به آفرینش تو یافته نمى‏شد؟

 

مگر تو برترین شناساى پروردگار خویش نبودى؟

 

چه کسى مى‏توانست بیاید که او را بهتر از تو دریابد؟

 

مگر بناى آفرینش بر عبادت نبود؟

 

مگر تو عابدترین بنده خدا نبودى؟

 

مگر با خلق تو آن غایت به تحقق نمى‏نشست؟

 

مگر با آغاز تو، کار آفرینش پایان نمى‏گرفت؟

 

آرى، تو همه بودى و با آمدن تو انگیزه‏اى براى خلقت دیگران نبود .

 

آرى، ولى، تو «رحمة للعالمین» بودى.

 

و در «رحمة للعالمین» بودن تو همین بس که عالم و آدم از نور تو آفریده شد و وام حیات از تو

 

گرفت با آن که تو خلق کامل و کاملترین خلق بودى.

 

بارى سخن گفتن از تو و ولادت تو نه سخت و دشوار، بل خطرناک و محال است.

 

محال از این رو که موجودات، پیش از تو نبوده‏اند تا از ولادت تو سخن بگویند، جز خالق، کسى

 

زمان خلق تو را چه مى‏داند؟

 

و خطرناک از آن جهت که تو معشوق خداوندى، تو حبیب و محبوب اویى.

 

و هیچ عاشقى، غیرتمندتر از خداوند به معشوق خویش نیست.

 

همو که تو را سلام کرد و فرمود که نه فقط خلایق و افلاک را که بهشت و جهنم را حتى به

 

خاطر تو مى‏آفرینم. بهشت را محض یاران تو و جهنم را براى مخالفان تو.

 

آرى، با چنین غیرتمندى عاشق، سخن گفتن از معشوق بس خطر آکنده است.

 

معشوقى که پیامبران سلف همه آرزو مى‏کرده‏اند که از امت او باشند و در رکاب او.

 

معشوقى که ملائک تا ابد مأمور صلوات بر او شده‏اند. معشوقى که راه شناختش جز بر خدا و

 

ولى او بسته است. چگونه مخلوقى که از نور او پدید آمده است و نمى‏فهمد که او از کى، کجا و

 

 چگونه بوده است، از او سخن بگوید؟

 

گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنى است

 

فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند؟

@@توسط:صمیم؟؟؟@@

samem??@@

((****((@@@


فرآموشت نشود.بگذارآفتاب عشق طلوع کند.

  • منم سرگشته ی حیرانت ای دوست  @   **  چــرا؟حالم نمی پرسی؟
     کنم یکبار جان قربانـــت ای دوست@  **   مگــرقبول نداری؟
    ولــی تا ســـاز شوق وصــــل کویت@ **   باورکن.
    دهم ســـر بر سر پیمانت ای دوست@  **  دیوانه عشق تو
    دلـــی دارم در آتـــش خانــــه کرده@  ** همیشه ازخاطرتومیسوزد؟
    مــــیان شعـــــله ها کاشـــانه کرده@  **  یعقین کن
    دلی دارم که از شـــوق وصـــالت@ ** 
    وجودم را زغـــم ویرانـــــه کرده@
    مـــــن آن آواره بشکـــــسته حالم@
    ز هجـــرانت بتــــا رو بر زوالم@
    من آن مـــــرغ سرگردان وتنها@
    پریشان گشته شد یکبـــاره حالم@
    سحرسـر بر سر سجــاده کردم@
    دعــــــــای برآن دل داده کردم@
    ز حسرت ساغر چشمانم ای دوست
    لبـــالب یکســــره از باده کردم@
    دلا تا کـــی اســــــیر یاد یاری@
    ز هجــر یار تا کـی داغ داری@
    بــگو تا کی ز شوق روی لیلی@
    تو مجــنون پریشان روزگاری@
    دما دم با دل من در جفـــــــایی@
    چرا آشفــــــته کردی
    روزگارم@بی
    1. گذارسرم رابالای زانویت بیمانم،ناله قلبی افگارم رابشنوی زمزمه های نمیه شبم
    2. فرآموشت نشود.بگذارآفتاب عشق طلوع کند،باران جلجله های درختان به زمیــن
    3. فیروآید،بگذارشبنم برگ یاسمن به دیدارلاله،وشقایق همکلام شود.بگذار،شــــامی
    4. هجــران،سکوت راحاصل نماید.تویگانه آرزوی این دل بی کس منی،توآرامـشـی
    5. خاطرات من هستی،تومیخواهم،تورا،دوست دارم!زنده گــــی بیـــتو رنــــج است.
    6. زنده گی بیتو،درداست،پس مراتهنامگذار،ای!آرزوی دیرینه من.
    7.         

ناله دل!بیاسوزی سینه افگارم رامدواشو



مدیر تصویر


jumagul(samem

من از پشت کوه من از لا به لای ستارگان من از روشنی آفتاب من از زلالی آب حرف می زنم


 


من از پشت پرده غم من از اندوه همیشگی من از کوله باری پر درد حرف می زنم..


 


من از یک دل شکسته... من از خم شدن ساقه...من از مرگ حرف می زنم


 


من از عروج ...من از رهایی... من از آزادی من از قفس حرف می زنم... 


من از یک غرور شکسته من از تحمل حقارت من از سر شکستگی من از نا امیدی حرف می زنم


 


من از نهایت دنیا من از خستگی من از بی کسی من از تنهایی حرف می زنم...


 


من از شکستن یک دل... من از پرواز من از اشک های شبانه...من از گریستن حرف می زنم


 


من از صدای زجه ی دل من از صدای تنفس من از اجبار حرف می زنم..


 


من از سکوت من از هوا من از مجال من از آدمیت حرف می زنم...


 


من از فرار من از بودن من از رفتن حرف می زنم...


 


من از پشت پنجره من از امید به رسیدن من در آرزوی شنیدن... بال بال میزنم


رازعشق

راز عشق در   . این صفت به هیج وجه نشانه تظاهر نیست . بلکه نشان دهند? احساس و تفکری قوی است . میان دونفری که یکدیگر را دوست دارند،تواضع مانند جویبارآرامی است که چشم? محبت آنها را تازه و باطراوت نگه می دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

راز عشق در احترام متقابل است

 

. احساسات متغییرند ، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ، با احترام به نظریاتش گوش کن. احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد

راز عشق در این است که

 

به یکدیگر سخت نگیریم . عشقی که آزادانه هدیه نشود ،اسارت است

راز عشق در این است که هر روز کاری

 

کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک تحسین ، لبخندی ار روی محبت . نگذار که جویبار محبت تان از کمی باران ، بخشکد

 

راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید

 

. بذر علاقه ها و عقیده های تازه بکار که بزیبایی بروید . ضمنا فرامش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا غنچه های گل پوشیده از علف های هرز? عادتهاشود . برای آن که عشق همواره با طراوت بماند ، باید به آن مثل هنر ، خلاقانه نگاه کرد

 

راز عشق در خوش مشربی است

 

. شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن مراقب شوخی ها هم باش . شوخی ناپسند نکن . شوخی باید از روی حسن نیت باشد نه نیشدار .

 

راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری

 

.

آیا یک رابط? دراز مدت ، مهم تر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟

 

راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ، و صبر کن تا خونسردی را دوباره به دست آوری

 

. با این که احساس ، جلو? الهام است ، اما شخص عصبانی نمی تواند چیزها را با وضوح درک کند . قلبت را آرام کن . تنها به این وسیله می توانی چیزها را همان طور که هستند ، دریابی

 

راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی

 

. هرگز بافرض این که خودش این چیزها را می داند ، از تحسین کردن غافل مشو . مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بارها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم .

گرچه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند.

 

راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید

 

. کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید

 

راز عشق در این است که به عشق ، بیش از یکدیگر احترام بگذارید ، زیرا عشق

 

هدی? ازلی خداوند است

 

راز عشق در توج ه کردن به لحن صداست

 

.برای تقویت گیرایی صدا ، باید آن را از قلب بیرون بیاوری ، سپس رهایش کنی تا بلند شود و به سمت پیشانی برود . تارهای صوتی راآرام و رها نگه دار .

اگر احساسات قلبی ات را به وسیل? صدا بیان کنی ، آن صدا باعث ایجاد شادی دردیگری خواهد شد.

 

راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ، زیرا چشم ها پنجره های روح هستند

 

. اگر هنگام صحبت از نگاه استفاده کنی ، مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبا بیارایی و به خانه گرما و جذابیت ببخشی

 

راز عشق در این است که از یکدیگرانتظارات بیجا نداشته باشید ، زیرا نقص همواره جزء لاینفک بشر است

 

.

ذهنت را برارزشهایی متمرکز کن، که شما را به یکدیگرنزدیک تر می کند ، نه مسائلی که بین شما فاصله می اندازد

 

راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی

 

. در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود . شریک زندگی ات را با طناب نیاز نبند . گیاه هنگامی رشد می کند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند

 

راز عشق در این است که شریک زندگی ات را در چارچوبی که خودت می پسندی حبس نکنی

 

.عیبجویی باعث تباهی می شود . همه چیز را همان طور که هست بپذیر ، تا هردو شاد باشید . قانون طلایی این است : نقاط قوت را تقویت کن ، و ضعف ها را نه تقویت کن ، نه تقبیح . هرگز سعی نکن باسوزاندن ، جلوی خونریزی زخم را بگیری

 

راز عشق در این است که هنگام سوءتفاهم، فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چه طور ناراحت کرده است

 

. در عوض به راه حلی فکر کنی که در آینده از بروز سوءتفاهمی مثل آن جلوگیری کند

 

راز عشق در این است که هیچ کدام خود را معلم دیگری ندانید

 

. به عبارت دیگر از این که می توان ید ازیکدیگر یاد بگیرید .

سپاسگزار باشید

 

راز عشق در این است که وقتی پیشنهادی به نظرت می رسد ، به نیاز خودت برای بیان آن فکر نکنی ، بلکه به علاق? دیگری به شنیدن آن فکر کنی

 

. اگر لازم بود ،حتی ماه ها صبر کن تا آمادگی شنیدن آنچه را میخواهی بگویی پیدا کند

 

راز عشق در این است که باور ها ، آرمان ها و اهداف تان را بایکدیگر در میان بگذارید.

 

راز عشق در آرامش است ، زیرا آرامش باعث تکامل عشق می شود

 

. عشق ، هوای نفس و احساسات شدید نیست . عشق انسان ها نسبت به یکدیگر بازتابی از عشق ازلی است و خداوند آرامش کامل است

 

راز عشق دراین است که دروجود یکدیگرعاشق خداباشید،تا همواره علی رغم هم? اشتباهات،تشن? رسیدن به کمال باشید ، چرا که بشر همواره علی رغم موانع فراوان ، سعی می کند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند.

 

راز عشق در این است که محبت تان را سط ده ید تا تبدیل به عشق واقعی میان دو انسان شود

 

. سپس آن عشقی را که دست پرورد? پروردگار است بسط دهید ، تا بشریت و کل مخاوقات را در برگیرد

 

راز عشق در این است که به دیگری لذت ببخشی ولی عشق را برای لذت نخواهی

 

. زیرا عشق حقیقی هوی و هوس نیست .

هرچه نفس قوی تر باشد ، تقاضاهایش بیشتر می شود و هر چه تقاضاهای نفس قوی تر باشد ، خودپرستی را در تو بیشتر ، بیشتر تقویت می کنند و عشق چهر? واقعی خود را در ملایمت و مهربانی آشکار می کند ، نه در لذت جویی.

 

راز عشق در مراعات حال دیگری است

 

. هر قدر ملاحظ? حال دیگران را می کنی ،کسی را که دوست داری بیشترملاحظه کن

 

راز عشق در آن است که جاذبه های خود را با دیگری قسمت کنی ، جاذبه نیروی لطیف و نافذ است که از دیگری دریافت می کنی

 

. این نیرو تنها با بخشش رشد می کند

 

راز عشق در ایجاد تنوع درزندگی است

 

. نگذار که روزمرگی ه ا مثل سیم های کوک نشد? ساز نغمه زندگی عاشقانه تان را به نوایی غم نگیز تبدیل کند

 

راز عشق در این است که در هر فرصتی کنار یکدیگر آرام بگیرید ، باهم تنها باشید ، وافکارتان را بایکدیگر درمیان بگذارید

 

. لازم نیست برای سرگرم شدن حتما از محرکات خارجی است فاده کنید . قرار بگذارید که بیشتر باهم تنها باشید ، تا بتوانید خودتان باشید

 

راز عشق در این است که با زمانه کنار بیایید

 

. مایع عشق تان را طوری نگه دارید که بتوانید گودال هایی را که زندگی پیش پای تان می گذارد ، پر کنید

 

راز عشق در این است که به مح بوب تان قدرت و آرامش بدهید و از او قدرت و آرامش دریافت کنید ، اما نه با اصرار.

 

راز عشق دراستواری است

 

. در فصول مختلف زندگی ، عشق تان را مانند کوه بلندی استوار ، مانند خاک حاصلخیزی پر ثمر و مانند آفتاب چنان در مرکزیت نگه دارید که هم? ستارگان گسترد? زمان و فضا به دور آن گردش کنند،

صمیم خوشپاکی

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.